دختـر بـودن!
يكشنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۱۱ ب.ظ
بچـه کـه بـودم بـدجور از دختـر بـودنم راضـی بـودم!
رو بـه روی آینـه می نشسـتم و کـلی کیـف می کـردم...!
دختـر بـودنم را دوسـت داشتـم...
چـون می توانستـم لبـاس هـای آستیـن پفـی و دامـن تـور تـوری بپـوشـم!!
چـون می توانستـم راحـت گـریه کنـم؛... راحـت خـودم را لـوس کنـم؛... راحـت قــهر کنـم؛... راحــت...!
امـا حـالا هـر چـه بـزرگتـر می شـوم، بیشتـر می فهمـم دنیـای دختــرانه ام چقـدر تـاریـک اسـت...
اینـکه هـر کـاری بکـنم بـرایم گـران تمـام می شـود!!
... وقتـی دختـری، بـاید قیـد همـه چیـز را بـزنی تـا بـرایـت حـرف درنیـاورند، کـه بـا انـگشت نشـانـت نـدهنـد،
... کـه تـو را به خـاطـر گنـاه نـکرده سـرزنـش نکننـد... کـه... نمی دانـم!
اصــلاً بـگذریـم!!!
کـم کم دارم بـا همـه چیـز کنـار می آیـم...
بـا ایـن همـــه بی انصـافی و بی رحمـی...
فقـط از ایـن خوشحـالم کـه هنـوز همـان دختـر بچـه ای هستـم که قهـر می کنـد...
... و چنـد ثـانیه بعـد یـادش می رود چـرا قـهر کـرده؟!
مـن هنـوز همـان دختـر بچـه ای هستـم کـه بـا داشتـن دلخـوشی هـای کـوچک خوشبـخت اسـت...!
♥ نه تلـخم ،
نه شــیرین!!
مـزه ی بی تفـاوتی می دهـم...
ایـن روزهـا جنـس حـالم زیـاد مـرغـوب نیسـت...!
- ۹۲/۰۳/۱۲
ما که بچه بودیم همه اش می گفتند مرد که ... مرد که... ما این کارها را میگیم تا انجام بدی مرد شی
اما آخرش هم
نامردشدیمشما هم لینک شدید