رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

نـه چنـدان بـزرگـم،
کـه کـوچک بیـابم خـودم را؛
نـه آنقـدر کـوچک،.. کـه خـود را بـزرگ!

بـر مـا گذشـت نیـک و بـد امـا... تـو روزگـار،
فکری بـه حال خویش کن این روزگار نیست!

زیـن همرهان سست عناصـر دلـم گـرفـت،
شیـر خـدا و رسـتم دسـتانم آرزوسـتـــــــ!

مـن در رقـابت بـا هیچکـس جـز خـودم نمی باشـم!
هـدف مـن؛ ... مغلـوب کـردن آخـرین کاریـست کـه انجـام داده ام..

آخرین نظرات
پیوندها

۲۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۵
شهریور

خیلـی وقـت اسـت بـی تـابــم!

دلـم تــاب میخــواهد و یــک هــل مـــحکم...

کـه دلـــم هُــری بریــزد پایــین..

هرچــه را در خــودش تلنبــار کــرده ..!


♥ دیشـب فراهـم شـد!.. تـوی شهـربازی!! :D


  • زهــرا
۰۵
شهریور

بـاب الجـواد راه ورود ِ بـه قلـب تـوست!

حاجـت رواسـت هـرکـه از ایـن راه می رود...



 دلـم بـرای تــو پـَر می کشـد امـام غـریـب...


♥ چـه بـا صفـاست کـه آغـوش مهــربانی تـو،

مـرا همیـشه بـه بـر می کـشد امـام غـریـب!


  • زهــرا
۰۲
شهریور

نـداشتـه هـا و تنـهایی هـای کوچـک بـا چیـزها و آدمـهای کـوچک پـر می شـوند؛

نـداشـته هـا و تنـهایی هـای خیـلی خیـلی خیـلی بــزرگ ، فقـــط بــا خــدا...

مهـم نیـست در ایـن زمیـن خـاکی چقـدر تنـها بـاشیم... 

... و چقـدر حـرف هـایمـان بـرای دیگـران غیـر قـابل فهـم بـاشـد؛

و وقـت انسـان هـا بـرایمـان کـم!

شکــر کـه خـدا هـست...

او جبـران تمـام دلتنـگی هـا و مـرهـم تمـام زخـم هـاست...

هـر وقـت دلـت خـواست ، مهـمانش کـن، در بهتـرین جـایی کـه او می پسـندد ، در قلبــت...

و بـه دسـتان خـالی ات نگـاه نکـن، 

تـو فقـط خـانه ی دلـت را بـرایـش نگـهدار ، 

اسبـاب پـذیـرایی با اوسـت!


♥ خـداوندا، خـداوندا...

قـرارم بـاش و یـارم بـاش،

جهـان تـاریکـی محـض اسـت،

می‌تـرسـم ،

کنـارم بـاش!


  • زهــرا
۰۲
شهریور

باشـد کـه بـه جبـران نیکـی هـایـت و بـه پـاس دلـواپسـی هـایـت،

همــواره تـو را عــزیـز بـدارم و محتــرم،

... و همـــواره آواز مـن ایـن باشـد کـه:

مــادر... دوستـت دارم ... دوستـت دارم!



♥ اگـه سامان گلریز هـم شوهرت باشـه،.. بـاز هیچـی آبگــوشت مـامـان نمیـشه..!!!


  • زهــرا
۰۲
شهریور

خـوش بـه حـال مسـافـرکشـان میـدان آزادی!

کـه چـه آزادانـه داد میـزنند:

آزادی آزادی...!

و عـابران خستته٬

نـا امیـدتـر از هـر روز میپـرسنـد:

آزادی چنــد؟؟؟


♥ از انقلاب ترافیکش ماند و از ازادی میدانش!

از استقلال هتل و از جمهوری خیابانش!!

سالهای سال همه چیز تغییر کرد...

جز ساندیس هایی که رویش می نویسند:

"از اینجا باز کنید"

ولی مردم هنوز از اونجا باز میکنند!!!


  • زهــرا
۰۲
شهریور

در خاطـری کـه "تـویـی"...؛ دیگــران فـرامـوشنـد،...

میـخواهمــت...

ایـن خلاصـه ی تمـام حـرفـهای عاشقـانه دنیـاست!

♥ هـواخـواه تـوام جـانا و میــدانم کـه میــدانی،

که هم نادیـده می بینی و هم ننوشته میخـوانی!
  • زهــرا
۰۱
شهریور

ایـن روزهـا دلـم میخـواهـد خـرمـایی بخـورم و  ای بـرای روحـم بفرسـتم.... 

شـادی اش ارزانـی آنهـایی کـه رفتنـم را لحـظه شـماری میکـردنـد...!



♥ گـــــاهی نـــــه گریـــــه آرامت می کنــــد ،

و نـــــــــــه خنــــــــده ،

نــــــــه فریـــــــــاد آرامــت می کنــــــــد ،

نـــــــه سکــــــــوت ،

 آنجـــــاست کـــــه بـــا چشمانی خیس رو بـــه آسمـــــان می کنی،

... و می گویی خدایــــــا تنهـــــا  را دارم ؛

 مگـــــــذار!

  • زهــرا