ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست!
ربـایــد دلبــــر از تــو دل ولـی آهســته آهســته
مـراد تــو شــود حاصـل ولـی آهســته آهـسـته
سخـن دارم ز اســتادم نخـواهـد رفـت از یـــادم
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسـته آهسته
تحـمل کـن که سنـگ بی بهـایی در دل کـوهی
شـود لعـل بسـی قابـل ولـی آهســته آهسـته
مــزن از نـا امیــدی دم کـه آن طـفل دبسـتـانی
شـود دانشـوری کـامــل ولـی آهسـته آهسـته
بـه نـور دانـش و تقــوی شـود گـم گشتـگانی را
بـه حـق آوردن از بـاطـل ولـی آهســته آهسـته
همــای عشــق مـا را بـرده بـا خـود در بـر دلبــر
از ایـن منـزل بـه آن منـزل ولی آهسـته آهسـته
سحرگاهی دل آگاهی چه می نالیـد از حسرت
کـه آه از عمـر بی حاصـل ولـی آهسـته آهسته
شـراب عشـق را بنـگر کـه هر خلـوت نشینی را
کنـد رسـوای هـر محفـل ولـی آهسـته آهسـته
بـه لطــف پیــر میـخانه "حسـن" بگـرفت پیــمانـه
بـه امیــدش شـده نـائـل ولـی آهسـته آهسـته...
شـاعـر: عـلامه حسـن زاده آملـی
♥ نـاز پـرورد تنعــم نبـرد راه بـه دوسـت،...
عاشـقی شیـوه ی رنـدان بـلاکـش باشـد!
- ۹۲/۰۷/۱۳