به خاطرخواهی ارباب دنیا آمدی!
با خبر کرد نسیمی همه ی دنیا را
مطلاطـم شـده دیـدنـد دل دریــا را
گل سرخی که می از قطره ی شبـنم می زد
مسـت می کــرد ز بــوی نفســش صحـــرا را
چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین
شــــور مـی داد ز حـال خــوش خــود بــالا را
بیـن آغـوش بـرادر چقدر آرام است
چقــدر نــاز ربـودســت دل بــابـا را
گوییا بار دگـر حضـرت پیغمـبر دیــد
عکسی از ماه رخ کودکی زهـرا را
زینـت خـانـه ی مهتاب بـه دنــیا آمـد
زینــب حضــرت اربــاب به دنــیا آمـد
بهتــرین، خوبـــتریــن، خواهــر دنیــا آمــد
حضــــرت فـاطــمـه ی دیگــری دنیــا آمــد
شاعر: مسعود اصلانی
♥ جای زمـزم عشق از زیـر قدمهایت شکفت
بانــــوی بانی بــــــاران تـــــــا به دنـــیا آمـدی
بعـد تو ضـرب المـثل شد دختــران بـابایـی اند
زین ســـبب تو زیــــــنت بــــابـــا به دنیا امدی
تو در آغـوش حسینت خــنده ات گـل می کند
پس به خــاطر خـــواهی اربــاب دنــــیا آمدی!
شاعر: مصطفی صابر خراسانی
- ۹۲/۱۲/۱۵