میدان بی حصار!
میدان، داستان شهر را بیان می کند، با همه ی واقعه ها و حادثه هایی که به آن تعلق دارد. هر رویدادی در زمان و مکان خاص بخشی از سیمای میدان را ابتدا ایجاد، و سپس دگرگون می کند و چینش صحنه را به نفع خود تغییر می دهد!... تا جایی که با گذر زمان صحنه های مختلف در تقابل با هم قرار می گیرند!
میدان، مکان به اشتراک گذاشته شدن اندیشه ی شهروندان است، (شاید) بی آنکه خود بخواهد، مکان فرهنگی شهر شده! روزی مجسمه ی رضاخان را بر فراز خود می بیند، و چندی بعد تندیس محمدرضاشاه از همان فراز به زیر کشیده می شود!... میدان تبدیل می شود به مجموعه ای از نشانه ها و نمادها، و این یعنی تاریخ یک ملت!.. تاریخی که در تار و پود میدان تنیده شده.
میدان امروز، میدان دیروزی نیست؛ همانگونه که بی هیچ تردید، میدان فردا متفاوت از امروز است! و هر لحظه بنا به وقایعی که در آن اتفاق می افتد، دگرگون می شود، نه فقط دگرگونی کالبدی، بلکه دگرگونی تفکر مخاطبانی که به آن می اندیشند و با بودنشان به آن زندگی می بخشند!
چیزی از حصار اولیه میدان باقی نمانده،
اما خاطره ی آن سالهاست که باقیست.
شاهد این ادعا هم شهروندانی هستند که هنوز آن را "میدان توپخانه" میخوانند!
- ۹۲/۱۲/۱۸