رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

نـه چنـدان بـزرگـم،
کـه کـوچک بیـابم خـودم را؛
نـه آنقـدر کـوچک،.. کـه خـود را بـزرگ!

بـر مـا گذشـت نیـک و بـد امـا... تـو روزگـار،
فکری بـه حال خویش کن این روزگار نیست!

زیـن همرهان سست عناصـر دلـم گـرفـت،
شیـر خـدا و رسـتم دسـتانم آرزوسـتـــــــ!

مـن در رقـابت بـا هیچکـس جـز خـودم نمی باشـم!
هـدف مـن؛ ... مغلـوب کـردن آخـرین کاریـست کـه انجـام داده ام..

آخرین نظرات
پیوندها

۲۰۹ مطلب با موضوع «هرچه میخواهد دل ِ تنگـم!» ثبت شده است

۱۹
مهر

سـال هـا رفـت و هنـوز یـک نفـر نیـست بپـرسـد از مـن،

کـه تـو از پنـجره ی عشـق چـه هـا مـی خـواهـی؟؟

صبــح تـا نیـمه ی شـب منتـظری،

همـه جـا می نگـری، 

گـاه بـا مـاه سخـن می گـویی! 

گـاه بـا رهگـذران، خبـر گمشـده ای می جـویی؛ 

راستــی گمـشـده ات کیـسـت؟... کجـاسـت؟!

 ♥ ... و روز ظهـورت؛ 

 چـه سـرافکنـده می شونـد آنـان کـه در دعـای فـرج کـم گـذاشـته انـد!

  • زهــرا
۱۸
مهر

مـن کـه از آتـش دل چـون خـم مـی در جوشـم

مـُـهر بـر لـب زده خـون می‌ خـورم و خامـوشـم


قصــد جـان اسـت طمـــع در لـب جانـان کــردن

تـو مـرا بیـن که در این کار به جان می‌ کوشـم


مــن کـی آزاد شــوم از غـم دل چـون هــر دم

هنــدوی زلــف بتــی حلـقه کنـــد در گـوشــم


حـاش لله کــه نیــم معتـقـد طاعـت خـویـــش

ایـن قدر هست که گه گه قدحی می نوشـم

هسـت امیــدم کـه علیــرغـم عــدو روز جــزا
فیــض عفــوش ننــهد بــار گنـــه بــر دوشــم

پـدرم روضـه رضـوان بــه دو گنــدم بفــروخـت
نـاخلـف بـاشـم اگـر مـن بـه جـوی نفـروشـم

خـرقه پوشی من از غایت دین داری نیـست
پـرده‌ای بـر سـر صـد عیـب نـهان می‌پوشــم

مـن که خواهم که ننـوشـم بجز از راوق خـم
چـه کنــم گــر سخـن پیــر مغــان ننیــوشـــم

گر از این دست زند مطرب مجلس ره عشـق
شــعر حافـظ ببــرد وقــت ســماع از هـوشـــم




♥ 
عکــس: شیـراز، حافظیـه، دیشب(!)


  • زهــرا
۱۶
مهر

شیـطان نـه تنـها کمـر بـه نـابـودی زنـدگی آن دنیـایمـان بسـته اسـت،

بلـکه چشـم دیـدن زنـدگی راحتـمان در ایـن دنـیا را هـم نـدارد!
گـویا وقتـی راحـت می نشیـند کـه بمیـریـم و روی کفنـمان بـا انگشـتانش بنویسـد:     

 " خَسِـــرَ الـدُّنْیَـا وَ الْآخِـرَةَ "


شیـطان کـه شـاخ و دم نـدارد! 

بـادکنـک دستـت داده و تـو میـدوی،

بـادکنـک حـلال اسـت هـا!!... امـا خـوب مشغـولـت کـرده!

  • زهــرا
۱۶
مهر

نـه نغمـه ی نـی خواهـم و نـه طـرف چمـن،

نـه یـار  ِ جـوان، نـه بـاده ی صــاف و کهـن،

خـواهـم کـه بـه خلـوتکـده ای از همــه دور؛

مـن بـاشـم و مـن بـاشـم و مـن بـاشـم و مـــن!!


♥ خـدایـا!

تـو میـدانی آنچـه را کـه مـن نمیـدانم؛

در دانـستن تـو آرامشـی اسـت و در ندانسـتن مـن تلاطـم هـا!

تـو خـود بـا آرامـشت، تـلاطمم را آرام سـاز!

  • زهــرا
۱۵
مهر

 چـه حـس خوبیـه وقتـی می بینـی خـدا هـواتـو داره،

 وقتـی حـس می کنـی خـدا، دلتنــگ خـوب بـودنـت میـشه، 

 وقتـی همـه چیـز رو جفـت و جـور می کنـه کـه بیـای و صـداش کنـی!

 وقتـی بـدی هـات رو نـدید می گیــره!..

 فکـرشو بکن... روزی بـرسـه کـه معنـی ایـن حدیـث قـدسـی رو عمـیقا درک کنـی:

 " ای داوود!

 اگـر کسـانی کـه بـه مـن پشـت کـردند می دانستنـد مـن چگـونه انتـظار آنـان را می کشـم،

 و چگـونه بـا آنـان مـدارا می کنـم و چقـدر بـه تـرک گنـاهـانشان مشــتاقم،...

 هـرآینه از شـدت شـوق بـه مـن می مـردند و بنـد بند وجـودشـان از محبـت مـن پـاره پاره می شـد. "

 ... حتـی فکـرش هـم قشنـگه!

  ♥ چـه خـوب عاشقـی می کنـی و مـن چـه ناشیـانه مغــرورم خـدای مـن!!..

  همیـشه یـادم بیـاور ایـن آیـه را.. کـه: "یـا أَیُّـهَا الْإِنْسـانُ؛.. مـا غَـرَّکَ بِــرَبِّـکَ الْکَـرِیـمِ‏ "


 ♥ عکـس: شـیراز، حـرم احمـد بـن مـوسی شـاه چـراغ علـیه السـلام، امشـب (!)

  • زهــرا
۱۵
مهر

گـاهی اوقـات بـالاتـریـن مـرحلـه ی عـرفـان واسـه مـا اینـه کـه صبـح از خـواب بیـدار شـی ببینـی آفتـاب زده؛

... بـه خـودت بـگی:

بـاز چـه غلـطی کـردم کـه امـروز نمـاز صبـحم قضـا شـد!!


♥ امـروز فکـر کـردم چـه کـار تـو را خوشـحال می کنـد تـا آن را انجـام بـدهم؛

دیـدم یـک کـارهایی را انجـام نــدهم بـرای خوشـحالی تـو کافیـست!!

  • زهــرا
۱۴
مهر
فکرم همه‌ جا هست، ولی پیش خدا نیست
ســجـاده زردوز کــه محـراب ِ دعــا نیســت!
 
گفتنـــد سـر  ِ سجـده کـجا رفتــه حـواســت؟
اندیشه ی سیال من ای دوست کجا نیست؟
 
از شـدت ِ اخـلاص مـن عالَـم شـده حیــران
تعـریـف نبـاشــد، ابــداً  قصــد  ِ ریـا نیـست!
 
از کمـیــتِ کـار کــه هــر روز ســه وعــده...
از کیفیـتش نیـز همین بس که قضا نیست!
 
شـاعر: سعیـد طلایی
 
♥ شـرمنـده از آنیـم کـه در روز قیـامـت؛
انـدر خـور عفـو تــو نکـردیـم گنـاهـی!!
  • زهــرا
۱۳
مهر

 امـام جـواد علـیه السـلام:
 بـدان کـه از دیـد خـداونـد پنـهان نیـستی؛
 پـس بنگـر کـه چگـونـه هسـتی!

 ♥ یـا جـواد الائـمه!... ای خـورشیــد عشــق؛

 ای مـولای جـوان مـن؛... چـه زود غـروب کـردی!

 

♥ نـور چشـم رضـایی آقـا جـان؛ مـن خـودم را گـدات می دانـم؛

 یـا جـواد الائــمه ادرکنـی ... پـای بـاب الجـواد می خـوانـم...

  • زهــرا
۱۳
مهر

زمـــین گِـــرد نیـــست (!)

دُنـــیایِ مَــن شـش گـوشِــه اســت...

 دعـوتـم کـن کـربـلا کـه دیـگه پـای آبـرومه!.. 

منـم آقـا آرزومـه...

  • زهــرا
۱۳
مهر

ربـایــد دلبــــر از تــو دل ولـی آهســته آهســته 

مـراد تــو شــود حاصـل ولـی آهســته آهـسـته 

سخـن دارم ز اســتادم نخـواهـد رفـت از یـــادم 

که گفتا حل شود مشکل ولی آهسـته آهسته

تحـمل کـن که سنـگ بی بهـایی در دل کـوهی 

شـود لعـل بسـی قابـل ولـی آهســته آهسـته

مــزن از نـا امیــدی دم کـه آن طـفل دبسـتـانی 

شـود دانشـوری کـامــل ولـی آهسـته آهسـته

بـه نـور دانـش و تقــوی شـود گـم گشتـگانی را 

بـه حـق آوردن از بـاطـل ولـی آهســته آهسـته


همــای عشــق مـا را بـرده بـا خـود در بـر دلبــر 

از ایـن منـزل بـه آن منـزل ولی آهسـته آهسـته


سحرگاهی دل آگاهی چه می نالیـد از حسرت 

کـه آه از عمـر بی حاصـل ولـی آهسـته آهسته

شـراب عشـق را بنـگر کـه هر خلـوت نشینی را

کنـد رسـوای هـر محفـل ولـی آهسـته آهسـته

بـه لطــف پیــر میـخانه "حسـن" بگـرفت پیــمانـه 

بـه امیــدش شـده نـائـل ولـی آهسـته آهسـته...


شـاعـر: عـلامه حسـن زاده آملـی

♥ نـاز پـرورد تنعــم نبـرد راه بـه دوسـت،...

عاشـقی شیـوه ی رنـدان بـلاکـش باشـد!

  • زهــرا