"قدر" را قدر ندانستم و از دستم رفت!
يكشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۰۷ ب.ظ
تا که من آیم به خود، دیدم که فرصت رفته است؛
تا که از غفلت در آیم، مـاه ِ رحمـت رفته است...
گفتـه بـودم میـزبـانـم را ببینــم یـک سحـــر،
تا که چشـمم باز شـد گفتنـد فرصـت رفته است!
روزی ِ شـب هـای قـدرم کــربـلا شـد یـا کـه نـه؟
وای اگـر از دسـت مـن رزق ِ زیـارت رفتـه است...
♥ هـرچند از دست خـودم دلگیــرم امـا،
احساس دلتنگی در این شب ها نکردم!
سـوگند بر سجـاده ی خانـم رقـــیه... من مهـربان تر از خودت پیـدا نکـردم!
- ۹۲/۰۵/۱۳