القلب حرم الله...
شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۹:۱۶ ق.ظ
در خاطـری کـه "تـویـی"...؛ دیگــران فـرامـوشنـد،...
میـخواهمــت...
ایـن خلاصـه ی تمـام حـرفـهای عاشقـانه دنیـاست!
♥ هـواخـواه تـوام جـانا و میــدانم کـه میــدانی،
که هم نادیـده می بینی و هم ننوشته میخـوانی!
- ۹۲/۰۶/۰۲
چـون زلـف تـو سـرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصــال تو نـگویـم ز کــم و بیـــــش
چـون آیـنـه خـو کـرده بـه حیرانی خویشم
لــب بـــاز نـکردم بـه خروشـی و فـغـانـی
من مـحـرم راز دل طـــوفـانـی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
یک عـمـر پـشیـمـان ز پـشیـمانی خویشم
از شـوق شـکر خنده لبـش جـان نسپردم
شـرمنده ی جان و ز گران جانی خویشم
بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چنـد امـیـن ، دل بـسـتـه ی دنـیـا نـیم
امّا ، دلبسته ی یاران خراسانی خویشم