دوباره صبح، ظهر، غروب شد... نیامدی!
جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۱۵ ب.ظ
سـال هـا رفـت و هنـوز یـک نفـر نیـست بپـرسـد از مـن،
کـه تـو از پنـجره ی عشـق چـه هـا مـی خـواهـی؟؟
صبــح تـا نیـمه ی شـب منتـظری،
همـه جـا می نگـری،
گـاه بـا مـاه سخـن می گـویی!
گـاه بـا رهگـذران، خبـر گمشـده ای می جـویی؛
راستــی گمـشـده ات کیـسـت؟... کجـاسـت؟!
♥ ... و روز ظهـورت؛
چـه سـرافکنـده می شونـد آنـان کـه در دعـای فـرج کـم گـذاشـته انـد!
- ۹۲/۰۷/۱۹