دیریست قلب من از عاشقی سیر است...
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۴۹ ق.ظ
به پیش روی من , تا چشم یاری می کند , دریاست !
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !
دراین ساحل که من افتاده ام خاموش .
غمم دریا , دلم تنهاست .
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست !
خروش موج , با من می کند نجوا ,
که : هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت ...
مرا آن دل که بر دریا زنم , نیست !
ز پا این بند خونین بر کنم نیست ,
امید آنکه جان خسته ام را ,
به آن نادیده ساحل افکنم نیست !
♥ عکس: خلیـــج همیــشه فــارس، دیروز غروب(!)
- ۹۲/۰۷/۲۲