رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

نـه چنـدان بـزرگـم،
کـه کـوچک بیـابم خـودم را؛
نـه آنقـدر کـوچک،.. کـه خـود را بـزرگ!

بـر مـا گذشـت نیـک و بـد امـا... تـو روزگـار،
فکری بـه حال خویش کن این روزگار نیست!

زیـن همرهان سست عناصـر دلـم گـرفـت،
شیـر خـدا و رسـتم دسـتانم آرزوسـتـــــــ!

مـن در رقـابت بـا هیچکـس جـز خـودم نمی باشـم!
هـدف مـن؛ ... مغلـوب کـردن آخـرین کاریـست کـه انجـام داده ام..

آخرین نظرات
پیوندها

شبی را به یادش سحر کردی یا نه؟!

يكشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۴ ب.ظ

دل داده ام بر باد ، بر هر چه بادا باد

مجنون تر از لیلی ، شیرین تر از فرهاد

ای عشق، از آتش اصل و نسب داری

از تیره ی دودی ، از دودمان باد

آب از تو توفان شد ، خاک از تو خاکستر

از بوی تو آتش ، در جان باد افتاد

هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران

هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد...

هفتاد پشت ما از نسل غم بودند

ارث پدر ما را ، اندوه مادرزاد

از خاک ما در باد ، بوی تو می آید

تنها تو می مانی ، ما می رویم از یاد...

شاعر: قیصر امین پور

♥ ای شب به پاس صحبت دیرین خدای را،

با او بگو حکایت شب زنده داری ام!

  • زهــرا

نظرات  (۸)

  • خادم اهل بیت (ع) ارادتمند رزمنده ها
  • به نام خدا

    سلام علیکم

    هدیه ای بسیار ارزشمند ...برای تمام عاشقان امام زین العابدین (ع)

    http://www.erfan.ir/farsi/sahife/nsm_proj/main.php

    التماس دعا

    خبر امد خبری در راه است...
  • نی نامه ...
  • واقعا قشنگ بود شعرش . موفق باشین
    هر کوه بی فرهاد...
  • محدثه انصاری
  • سلام خیلی قشنگ بود گرچه شاید اگه یه کوچولو بیشتر روش کار کنی بهتر میشه

     

    اما خیلی لز نگاه شعریت خوشم اومد

     

    اینجاشم خیلی دوست داشتم:

    هر قصر بی شیرین ، چون بیستون ویران

    هر کوه بی فرهاد ، کاهی به دست باد...


  • کرمانشـاه گهواره تمتدن/میلاد
  • سلام بسیار زیبا بود موفق باشید.
    میگفـــــ ــــــتـــند:


    سختـــــ ــــی ها نـمـــ ــــــک زندگـــــ ـــــی اســـــت


    اماچــــــــــ ـــــــــراکســ ـــی نفهمــــــ ــــــید


    نمـــــــ ـــــک برایـــــــــــ مــ ــن کــ ـــه خـــ ـــاطراتـــ ــم زخمــــــــــــ اسـ ـــت


    شــــــــ ــــــــور نیســــ ـــــــت


    مـــــــ ـــــزه درد مـــــــ ــــــیدهــــد ..
     سلام....
    کمی برای دلمان....
    ************************
    گریه جبرئیل....
    گویند جبرئیل امین نزد یوسف پیامبر بود ، جوانی از آنجا می گذشت ... ؛
    جبرئیل گفت این جوان را می شناسی؟ این همان کسی است که در نوزادی به پاکی تو شهادت داد و ماجرای زلیخا به نفع تو تمام شد ؛
    یوسف دستور داد تا آن جوان را پیش او بیاورند و در حق او احسان فراوان کرد و به او هدایــای بی شماری داد و دستــور داد هر خواستــه ای دارد برآورده شــود ؛
    در آن حال یوسف متوجه گریه جبرئیل شد و دلیل آن را پرسید ؛
    جبرئیل گفت: ای یوسف ، تو عبد خدا هستی و در قبال کسی که در زمان نوزادی به پاکی تو شهادت داده چنین نیکی می کنی ، حال به من بگو حال بنده ای که در شبانه روز 5 باز نماز می خواند و در آن به پاکی خدا شهادت می دهد چگونه است و خدا با چنین بنده ای چگونه رفتار میکند ... !!!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">