إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا ،
"وَ حَمَــلَهَا الْإِنـسَانُ"... إِنَّـهُ کَانَ ظَلُـومًا جَـهُولًا!
"ما امانت (الهى و بار تکلیف) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم،
پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند،
ولی انسان آن را برداشت... به راستى او ستمگرى نادان است."
♥ ... ناگهان ندای خداوند خدا هستی را در سکوت عدم فرو برد. ندا آن آتشفشان مهیب را بر کوه ها و صحرا ها و دریا ها عرضه می کرد، هیچ یک را از وحشت یارای پاسخی نبود! قامت بلند قله ها همچون فانوس به روی خود تا خورد، دشت های پهناور دامن فرا چیدند، دریا ها پا به فرار نهادند، همه از برداشتن سر باز زدند... من برداشتم ... ما برداشتیم!
خداوند خدا در شگفت شد. پیش رفتم و در برابر چشمان وحشت زده ی ملکوت، آن کوه غضبناک آتش را از دست خداوند گرفتم، و خداوند خدا، در حالی که بر چهره اش گل سرخ شادی می شکفت و شهد محبتی از لبخند زیبای لبانش می ریخت گفت:
آه!... چه ستمکار نادانی!
"علی شریعتی-هبوط"
♥ جزء بیست و دو، سوره مبارکه احزاب، آیه 72