رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

میــدانـم ... روزی ختـم به خیـر می شویم ... اللهم عجل لولیک الفرج !

رستـــــگار

نـه چنـدان بـزرگـم،
کـه کـوچک بیـابم خـودم را؛
نـه آنقـدر کـوچک،.. کـه خـود را بـزرگ!

بـر مـا گذشـت نیـک و بـد امـا... تـو روزگـار،
فکری بـه حال خویش کن این روزگار نیست!

زیـن همرهان سست عناصـر دلـم گـرفـت،
شیـر خـدا و رسـتم دسـتانم آرزوسـتـــــــ!

مـن در رقـابت بـا هیچکـس جـز خـودم نمی باشـم!
هـدف مـن؛ ... مغلـوب کـردن آخـرین کاریـست کـه انجـام داده ام..

آخرین نظرات
پیوندها

۴۸ مطلب با موضوع «بهترین شعرهایی که تا به حال خوانده ام» ثبت شده است

۲۰
مرداد

پیـش از تـو آفرینـش مـن رخ نـداده بـود؛

هـر جا کـه بـودم از تـو چه پنــهان...، نبـــوده ام !  +

" محمد مودب " 

♥ دوسـت‌ترت دارم از هـر‌چه دوسـت

ای تـو بـه من از خود من خویـش‌تــر!

"قیصر امین پور"

  • زهــرا
۱۸
مرداد

ارتـفاعات سیـمان،
دشـت های بتـن آرمـه،
گونه های پلاستیک لیلا!!
عشق های رها در خیابان...
مـن علیـرغم ایـن ها؛
بی محابـا...
تــو را دوسـت دارم!

"علی محمد مودب"

 آنکـه بـی بـاده کنـد جـان مـرا مسـت کجاسـت؟

و آنکـه بیـرون کنـد از جـان و دلـم دسـت کجاسـت؟

"مولانا"

  • زهــرا
۱۱
مرداد

گفتـم خدایـا دشمــنانم را بگـیر از مـن،..

اینگـونه شـد دیگـر ندیـدم دوسـتانم را !!! 

"محسن کاویان"

♥ تـا کیـنه بـه دل راه نـیابد، هـر شب،
در حافـظه‌ام جـشن فرامـوشی هـاست!!


♥ گرچه خاموشی سرآغاز فراموشی است... لیک... خامُـشی بهتر!!

  • زهــرا
۰۷
مرداد

 چـه کـوچک می نمـایـد پیـشِ تـو غـم هایِ بعـد از تــو...

"مژگان عباسلو"

 ♥ فـــرودآ ای عزیــز دل، کـه مـن از نقــش غیــر تــــو...

 سـرای دیـده با اشک ندامت شست و شو کردم!

"شهریار"

  • زهــرا
۲۸
تیر

پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمی شناختم، که عمود بر زمین بایستد...

پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم، که پای افزاری وصله دار به پا کند،

و مَشکی کهنه بر دوش کشد، و بردگان را برادر باشد.

آه ای خدای نیمه شبهای کوفه ی تنگ.

ای روشن ِ خدا، در شبهای پیوسته ی تاریخ

ای روح لیلة القدر... حتّی اذا مَطلعِ الفجر

چگونه شمشیری زهراگین، پیشانی بلند تو، این کتاب خداوند را، از هم می گشاید؟

چگونه می توان به شمشیری، دریایی را شکافت!

به پای تو می گریم، با اندوهی، والاتر از غمگزایی عشق، و دیرینگی غم،

برای تو با چشمِ همه ی محرومان می گریم...

بـا چشــمانی: یتیـــم ِ نـدیـدنـت!

گریه ام، شعر شبانه ی غم توست...

"علی موسوی گرمارودی"



♥ ناله‌های گریه‌آلود آن روح دردمند و تنها را می‌شنوم،

ناله‌های گریه‌آلود آن امام راستین و بزرگم را ـ که همچون این شیعه گمنام و غریبش

 ـ در کنار آن مدینه پلید و در قلب آن کویر بی‌فریاد ـ

سر در حلقوم چاه می‌برد و می‌گریست.

چه فاجعه‌ای است در آن لحظه که یک مرد می‌گرید!... چه فاجعه‌ای!... 

"علی شریعتی-کویر"

  • زهــرا
۰۷
تیر

تـازه دانستـم نـه بـا آب و نـه بـا نـان زنده ام،

تازه فهمیدم نه با جسم و نه با جان زنده ام،

تـازگی ها بـاورم شـد اینـکه مثـل هـر غـریب، 

دورتـر از خـود دلی دارم کـه بـا آن زنـده ام...

♥ کـاروان دل مـن بـس کـه خراسـان رفتـه اسـت،

تـار و پـود غـزلـم جـاده ابـریشـم شـد ...!


♥ دل مـن گـم شـد، اگـر پیـدا شـد؛ بـسپارید امـانات رضـا...

  • زهــرا
۲۱
خرداد

امشب از مفهوم مستی جرعه‌ای سر می‌کشم

فکــر دیـــدار تـــــو را تـــا مـــرز بـــاور مـی‌کشــــم

ای نـگاهــت ســبز، ای ســرچشــمه آئیـنــه‌ هــا

خـوب مـن! بـا هــم قــراری داشتیـــم آدینـــه‌ هـا

سـال‌ ها طـرح نمی‌ آیـی بــه دفتـــر مـی‌کشــــم

گــر بیــایی بــا تــو از پـاییـــز هــا پــَـر مـی‌کشـــم

قصــه ی پـــرواز تــو در آســــمان پیچــیــده اســت

بـاز امشـب در هـوایــت بی‌نشــان پَــر می‌کشــم

♥ ای روز آفتـابی! ... ای مثل چـشم هـای خـدا آبــی!

ای روز آمـدن!... ای مثـل روز٬ آمـدنت روشـن!

ایـن روزهـا کـه می گـذرد٬ هـر روز در انتــظار آمـدنت هسـتم...

  • زهــرا
۰۶
خرداد

باز بـاران٬ با ترانه... میخورد بر بام خانه!

خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟

روزهای کـودکی کـو؟ فصـل خوب سادگی کو؟

یـادت آیـد روز بـاران؛... گردش یک روز دیـرین؟

پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟... خاطرات خوب و شیرین!

کوچه ها شد، کوی بن بست... در دل تو٬ آرزو هست؟!

کودک خوشحال دیروز... غرق در غمهای امروز!

یـاد بـاران رفتـه از یـاد... آرزوهـا رفتـه بـر بـاد...!

باز باران٬ باز باران... میخورد بر بام خانه!

بی ترانه ٬ بی بهانه!... شایدم٬ گم کرده خانه!!

♥ هی فلانی!

دل به غم مسپار

نومیدی بران از خویش

دور دار از جان خود تشویش...

"مهدی اخوان ثالث"

  • زهــرا
۰۳
خرداد

حسنت به ازل نظر چو در کارم کرد

بنمــود جـمال و عاشـــق زارم کـرد

من خفته بـُدم به ناز در کتـم عـدم

حسن تو به دست خویش بیدارم کـرد...

"فخرالدین عراقی"

♥ در قلبم نشستی...

از همان روز قـبلـه کمی مایل به چپ شد!

  • زهــرا
۲۲
ارديبهشت

یا علی امـروز تنــها مانـده ایم،

در هجوم اهرمن ها مانده ایم،

گـردش گـردونه را بـر هـم بـزن،

زخم های کهنه را مرهـم بـزن،

مشک ها در راه سنگین می روند،

اشـک ها از دیـده رنگیـن می روند،

مشک های خسته را بر دوش گیـر،

اشـک ها را گــرم در آغـوش گیــر...


شِیعَـتَکَ عَلَـى مَنَـابِرَ مِـنْ نُـورٍ ...

  • زهــرا